مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
تا آمـدی کـمـی بنـــشینی کـنــارمــان تقـدیراشاره کرد بـه کم بـودن زمـان از روی خاک با کمی اکراه پا شـدی رفتی وضو گرفتی از اشراق و بعد از آن هجده نفس کشیدی ورکعت به رکعتـش نزدیک تر شدی به خودت، ذات بی نشان میخواستی جلـوه کنی بر زمـین ولی توحید غیرتی شد و بـردت به آسمان ازعصر جاهلیت آن ها تــورا گرفت دادت به درک ناقص این آخرالزمان حالا هزار سال پس از تورســیده اند اهـل زمــین به قسمت جذاب داستان جایی که آسمانبه زمین رزق مـیـدهد از سفـرۀ نگـاه تو، بانـوی مهـربان! درکوچه های ساکت ومرطوب شـهرما حس می شـود حضور شما مــوقع اذان اما هـنــوز منظـره ی بکــر خـالــقی که وا نـشد به دیـدن تو چشـم دیگــران این شعر را بگـیر و برای فرشـته ها با لهـجـۀ خـدا وصدای خــودت بـخـوان |